انتقال در روانکاوی

انتقال در روانکاوی چیست؟ روانکاوی لکانی چیست؟

folderسایر مطالب
commentsبدون دیدگاه

تصور کن یه روز می‌ری پیش یه روان‌درمانگر و شروع می‌کنی به حرف زدن درباره زندگیت. یهو حس می‌کنی انگار این آدم، یه جورایی شبیه مادرته، یا شایدم مثل معلمت تو بچگی. یه حس عجیب بهت دست می‌ده؛ انگار گذشته‌ات برگشته و داره جلوی چشمت پخش می‌شه. این دقیقاً همون چیزیه که تو روانکاوی بهش می‌گن “انتقال”. حالا یه قدم دیگه بریم جلوتر و فکر کن یه روانکاو داره باهات حرف می‌زنه، ولی به جای اینکه فقط به حرفات گوش بده، شروع می‌کنه به تحلیل چیزایی که حتی خودت نمی‌دونی تو ناخودآگاهت جریان داره. اینجاست که پای روانکاوی لکانی وسط میاد؛ روشی که انگار داره یه نقشه مخفی از ذهنت می‌کشه.

تو این مقاله، قراره با زبون ساده و خودمونی، همه‌چیز درباره انتقال تو روانکاوی و روانکاوی لکانی رو یاد بگیریم. از اینکه این انتقال چیه و چرا پیش میاد، تا اینکه لکان کی بود و روشش چه فرقی با بقیه داره. هدفم اینه که تا آخر این متن، همه‌چیز رو کامل بفهمی و هیچ سوالی تو ذهنت نمونه.

انتقال در روانکاوی: وقتی گذشته‌ات زنده می‌شه

بیا اول از انتقال شروع کنیم. انتقال (یا ترانسفرانس به انگلیسی) یه اصطلاحه که اولین بار زیگموند فروید، بابای روانکاوی، ازش حرف زد. ساده بگم، انتقال یعنی وقتی تو یه موقعیت جدید (مثل جلسات روان‌درمانی) یه دفعه حس و حال، احساسات یا رفتارایی رو تجربه می‌کنی که انگار از گذشته‌ات اومدن. مثلاً ممکنه حس کنی روان‌درمانگرت شبیه یه آدم مهم تو زندگی قبلیت می‌مونه، و ناخودآگاه همون حسایی که به اون آدم داشتی رو به درمانگرت منتقل کنی.

انتقال چطور کار می‌کنه؟

فرض کن تو بچگی همیشه از بابات می‌ترسیدی چون خیلی سخت‌گیر بود. حالا تو جلسات روان‌درمانی، وقتی درمانگرت یه سوال جدی می‌پرسه، یهو حس می‌کنی انگار داری ازش می‌ترسی، حتی اگه اون آدم مهربونی باشه. این یعنی ذهنت داره یه الگو از گذشته رو می‌ریزه رو موقعیت الان. انتقال همیشه هم منفی نیست؛ گاهی ممکنه حس کنی درمانگرت مثل یه دوست قدیمیه و کلی بهش اعتماد کنی.

  • چرا انتقال پیش میاد؟
    • ذهن ما پر از خاطرات و احساسات قدیمیه که تو ناخودآگاهمون قایم شدن.
    • وقتی تو یه موقعیت شبیه گذشته قرار می‌گیریم، این احساسات دوباره زنده می‌شن.
    • انتقال مثل یه آینه‌ست که نشون می‌ده تو گذشته چه تجربه‌هایی داشتی.
  • مثال روزمره:
    یه بار دوستم تعریف می‌کرد که تو جلسات روان‌درمانیش، هر وقت درمانگرش بهش لبخند می‌زده، یاد مادربزرگش می‌افتاده که همیشه باهاش مهربون بود. یهو حس می‌کرده دوست داره بره بغلش کنه! این دقیقاً همون انتقاله.

انتقال تو درمان چی کار می‌کنه؟

روانکاوها عاشق انتقالن! چرا؟ چون این حس و حالایی که تو بهشون نشون می‌دی، مثل یه نقشه راهه که می‌ره تو عمق ناخودآگاهت. اونا از این موقعیت استفاده می‌کنن تا بفهمن تو گذشته چه تجربه‌هایی داشتی و این تجربه‌ها چطور روی زندگی الان تأثیر گذاشتن. مثلاً اگه تو حس می‌کنی درمانگرت داره سرزنشت می‌کنه (حتی اگه اینجوری نیست)، روانکاو می‌تونه بپرسه: “این حس به کی یا چی برمی‌گرده؟” و اینجوری کم‌کم ریشه مشکلاتت رو پیدا می‌کنه.

  • فایده‌های انتقال:
    • کمک می‌کنه گذشته‌ات رو بهتر بفهمی.
    • باعث می‌شه الگوهای تکراری تو رفتارات رو پیدا کنی.
    • یه راه امن برای تجربه دوباره احساسات قدیمی و حل کردنشونه.

انواع انتقال: مثبت، منفی و بقیه ماجرا

انتقال فقط یه مدل نیست؛ چند جور مختلف داره که هر کدومشون یه داستان دارن:

  • انتقال مثبت: وقتی حس‌های خوب به درمانگرت داری، مثل دوست داشتن یا اعتماد. مثلاً فکر می‌کنی اون بهترین آدم دنیاست و همیشه بهت کمک می‌کنه.
  • انتقال منفی: وقتی حس‌های بد داری، مثل عصبانیت یا ترس. مثلاً حس می‌کنی درمانگرت داره قضاوتت می‌کنه.
  • انتقال وابستگی: وقتی حس می‌کنی بدون درمانگر نمی‌تونی زندگی کنی. این یه کم پیچیده‌ست و باید با دقت مدیریت بشه.
  • ضدانتقال: این دیگه مال خود درمانگره! یعنی وقتی درمانگر حس و حال خودش رو به تو منتقل می‌کنه. مثلاً اگه تو یاد یکی از عزیزای گذشته‌ش بندازیش، ممکنه اونم یه حسایی به تو پیدا کنه.

یه مثال از زندگی خودم: یه بار تو یه کلاس، استادم یه جوری حرف می‌زد که انگار داشتم با عموی سخت‌گیرم حرف می‌زدم. یهو حس کردم باید خیلی مراقب باشم چی می‌گم. این یه جور انتقال منفی بود که بعداً فهمیدم به خاطرات بچگیم برمی‌گرده.

روانکاوی لکانی: وقتی لکان وارد می‌شه!

حالا که انتقال رو خوب شناختیم، بیایم بریم سراغ روانکاوی لکانی. ژاک لکان یه روانکاو فرانسوی بود که تو قرن بیستم اومد و روانکاوی فروید رو گرفت، یه کم تکونش داد، و یه روش جدید درست کرد. روانکاوی لکانی یه کم مثل حل کردن یه معمای عجیبه؛ پر از حرفای عمیق درباره ناخودآگاه، زبان و چیزایی که حتی خودمون نمی‌دونیم تو ذهنمون جریان داره.

روانکاوی لکانی چیه؟

به زبان ساده، لکان می‌گفت ذهن ما مثل یه پازله که پر از تکه‌های مخفیه. این تکه‌ها تو ناخودآگاهمونن و از وقتی به دنیا می‌آییم، با چیزایی مثل حرف زدن، خانواده و فرهنگ دور و برمون شکل می‌گیرن. روانکاوی لکانی سعی می‌کنه این تکه‌ها رو پیدا کنه و بفهمه چطور روی زندگی ما اثر گذاشتن.

  • ایده اصلی لکان:
    • ناخودآگاه ما مثل یه زبونه. هر چیزی که می‌گیم یا فکر می‌کنیم، یه جورایی داره از ناخودآگاهمون حرف می‌زنه.
    • ما همیشه یه چیزی کم داریم (لکان بهش می‌گفت “کمبود”) و این کمبود باعث می‌شه دنبال چیزای مختلف باشیم، مثل عشق، موفقیت یا حتی دعوا!
    • رابطه ما با بقیه (مثل درمانگر) پر از سوءتفاهمه، چون هیچ‌وقت نمی‌تونیم دقیق بفهمیم اونا چی می‌خوان.

لکان چه فرقی با فروید داره؟

فروید بیشتر روی غرایز (مثل میل جنسی یا پرخاشگری) تمرکز داشت، ولی لکان گفت: “نه، قضیه بیشتر درباره زبون و چطور حرف زدنمونه!” مثلاً اگه تو خواب یه چیزی می‌بینی، فروید می‌گفت این به غرایزت ربط داره، ولی لکان می‌گفت این خواب داره مثل یه شعر حرفای ناخودآگاهت رو نشون می‌ده.

  • مثال ساده:
    فرض کن تو جلسه درمان می‌گی: “من همیشه حس می‌کنم یکی داره دنبالمه.” فروید شاید بگه این به ترسای غریزی برمی‌گرده. ولی لکان می‌گه: “بیا ببینیم این کلمه ‘دنبال’ تو زندگیت چه معنایی داره؟ شاید داری از یه چیزی تو گذشته فرار می‌کنی!”

 روانکاوی لکانی

انتقال تو روانکاوی لکانی: یه دنیای جدید

تو روانکاوی لکانی، انتقال یه نقش خیلی ویژه داره. لکان می‌گفت انتقال فقط یه حس ساده به درمانگر نیست؛ یه جور رابطه‌ست که پر از رمز و رازه. تو این رابطه، تو داری ناخودآگاهت رو به درمانگر نشون می‌دی، و درمانگر هم سعی می‌کنه این رمزها رو باز کنه.

  • چطور کار می‌کنه؟
    • تو به درمانگر حسایی داری (مثل عشق، نفرت یا ترس) که انگار به یه آدم خیالیه، نه خود درمانگر. لکان به این می‌گفت “دیگری بزرگ”.
    • درمانگر لکانی سعی نمی‌کنه فقط بهت گوش بده؛ اون دنبال اینه که حرفات چه ربطی به ناخودآگاهت داره. مثلاً اگه بگی “من از رئیسم می‌ترسم”، ممکنه بپرسه: “این ترس تو رو یاد چی می‌ندازه؟”
    • هدف اینه که تو بفهمی این حس‌ها از کجا میان و چطور دارن زندگیت رو کنترل می‌کنن.
  • مثال واقعی:
    یه دوستم که روانکاوی لکانی می‌کرد، می‌گفت یه روز تو جلسه حس کرده درمانگرش داره باهاش نامهربونه، ولی بعداً فهمیده این حس به مادرش برمی‌گرده که همیشه ازش توقع زیاد داشته. این کشف کمکش کرد که رابطه‌ش با مامانش رو بهتر کنه.

چطور از انتقال تو زندگی واقعی استفاده کنیم؟

حالا که فهمیدیم انتقال چیه و لکان چی بهمون یاد داده، بیایم ببینیم اینا چه فایده‌ای تو زندگی روزمره دارن. حتی اگه نری روانکاوی، می‌تونی از این ایده‌ها استفاده کنی:

  • حس‌هات رو نگاه کن: اگه تو یه رابطه (مثلاً با دوستت) یهو حس عجیبی می‌کنی، فکر کن ببین این حس به کی یا چی برمی‌گرده؟ شاید یاد گذشته‌ات افتادی.
  • حرفات رو گوش کن: لکان می‌گفت حرفایی که می‌زنی، پر از سرنخن. دفعه بعد که داری با یکی بحث می‌کنی، ببین چه کلمه‌هایی بیشتر به کار می‌بری. شاید دارن یه چیزی از ناخودآگاهت نشون می‌دن.
  • با خودت مهربون باش: انتقال بهت یاد می‌ده که خیلی از حس‌هات مال گذشته‌ست، نه الان. پس به جای سرزنش خودت، سعی کن بفهمیشون.

حرف آخر: انتقال و لکان، راهی به دنیای ذهنت

انتقال تو روانکاوی مثل یه در مخفیه که به گذشته‌ات باز می‌شه. با فهمیدنش، می‌تونی ببینی چه چیزایی تو ناخودآگاهت دارن زندگیت رو می‌چرخونن. روانکاوی لکانی هم مثل یه فانوسه که این مسیر رو روشن‌تر می‌کنه؛ با حرف زدن درباره زبان، کمبودها و رابطه‌ها، بهت کمک می‌کنه خودت رو بهتر بشناسی. چه بخوای بری سراغ روانکاوی، چه فقط بخوای یه کم درباره ذهنت بیشتر بدونی، این ایده‌ها می‌تونن زندگیت رو قشنگ‌تر کنن. حالا که همه‌چیز رو یاد گرفتی، یه لحظه فکر کن: تو زندگیت، چه حسایی بهت دست می‌دن که انگار از گذشته‌ان؟ شاید وقتشه یه کم باهاشون حرف بزنی و ببینی چی دارن بهت می‌گن!

 

link
روانکاویروانکاوی لکانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت نباید خالی باشد
این قسمت نباید خالی باشد
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

keyboard_arrow_up