
زمینههای شناختی تاثیرپذیر
از جمله زمینههای شناختی تاثیرپذیر میتوان به موارد زیر اشاره داشت:
1. یادگیری و حافظه
آسیب پذیرترین قسمت مغز حافظه میباشد که ممکن است یادگیری را هم تحت تأثیر قرار دهد. حافظه یک فرایند ساده نبوده و تعداد زیادی نوروترانسمیتر (سلولهای عصبی) برای یادگیری و نگهداری از اطلاعات درگیر میباشند، پس در صورت آسیب علائم متفاوتی میتواند بروز کند. به صورت عدم توانایی در بازیابی اطلاعات، نگهداری و حفظ اطلاعات جدید احتمال دارد بروز کند. علاوه بر این ممکن است بر اثر آسیب به این منطقه اختلالات یادگیری بروز پیدا کنند. برای اطلاع از انواع اختلالات یادگیری کلیک کنید.
2. اختلالات عصبی شناختی | زبان
به توانایی دریافت، انتقال و درک مطالب، توانایی زبان گفته میشود، توانایی افراد در روان و سلیس صحبت کردن، به زبان آوردن آنچه در فکرشان است، یا درک مطالب از جمله بخشهایی است که اختلالات عصبی شناختی بر زبان اثر گذاشته و مختل میکند. اختلالات گفتاری میتواند ناشی از یک اختلال عصبی شناختی ایجاد شوند. برای کسب اطلاعات بیشتر از اختلالات گفتاری کلیک کنید.
3. توجه و تمرکز
تمرکز پایه و اساس بسیاری از عملکردهای شناختی دیگر است، پس درصورت آسیب احتمال آنکه فرد دچار مشکلی شود بالا خواهد بود. برای مثال افرادی که به راحتی میتوانستند روی چند کار به طور همزمان تمرکز کنند بعد از بیماری به راحتی حواسشان از انجام کارشان پرت شده و به طور محسوس تمرکز کمتری را در فعالیتهایشان تجربه میکنند.
4. توانایی برنامه ریزی و تصمیم گیری
مهارتهایی مثل برنامه ریزی، تصمیم گیری و یا رفتارهایی که نیاز به اجرا دارند مجموعا عملکردهای اجرایی فرد نامیده میشوند. وظیفهی مدیریت، حل مساله، سنجش خطر و قضاوت از دیگر وظایف این بخش از مغز است.
5. اختلالات عصبی شناختی | جهت یابی و درک بصری
در اختلالات عصبی شناختی توانایی جهت یابی مکان، نقشه خوانی، رانندگی و یافتن مسیر ممکن است دچار نقص شود.
6. اختلالات عصبی شناختی | هوش
در برخی موارد بیماران و یا اطرافیان آنها احساس میکنند که هوش فرد دستخوش تغییراتی شده است اما بهتر است بدانید هوش معمولا تحت تأثیر این دسته بیماریها قرار نمیگیرد. با این حال زمانی که حافظه، استدلال و مهارتهای ادراکی که ابزارهایی برای تعیین هوش است صدمه ببینند، میتواند به طور موقت و یا دائم سرعت فرد را کاهش دهد.
7. شخصیت و خلق
پرخاشگری، افسردگی، اضطراب، نقص در احساسات... از جمله حالاتی است که میتواند شخصیت فرد را دستخوش تغییراتی بکند تا جایی که فرد را به صورت بنیادی تحت تأثیر قرار دهد گویی شخص دیگری در غالب جسم او ظاهر شده است، که با این حال با مدیریت و درمان میتوان برای بازگشت به عملکرد قبلی یاری رساند.
انواع اختلالات عصبی شناختی
در متون تخصصی امروزی تغییراتی در نامهایی که برای عموم آشنا است به وجود آمده و به طور کلی اختلالات عصبی شناختی در سه دسته اختلالات عصبی شناختی خفیف، عمده و دلیریوم طبقه بندی میشود. لازم به ذکر است بیماریهای عصبی شناختی ممکن است جدا از هم و یا به عنوان مرحلهی اولیه رخ دهند گاهی نیز دلیریوم با دو اختلال دیگر ممکن است همراه شود، اما خود به طور مستقل نیز رخ میدهد. اختلال زوال عقل (دمانس) اصطلاحی است که همچنان توسط متخصصان استفاده میشود، زوال عقل در متون تخصصی جای خود را به اختلالات عصبی شناختی داده است.
اختلال عصبی شناختی خفیف
فرد با این درجه از اختلال حداقل در یکی از زمینههای شناختی ذکر شده دچار نقص میشود، به طوری که کارهایی را که به آسانی قبلا میتوانست انجام دهد دیگر قادر به انجام درست و با کیفیت مناسب قبل نیست با استفاده از روشهای جبرانی یا اصطلاحا استراتژیهای جبرانی برای رفع نقصها میتواند به عملکرد سابق دست یابد. برای تشخیص، اظهاراتِ خود فرد و ارزیابی پزشکی مورد نیاز است.
اختلال عصبی شناختی عمده
زمانی این اختلال تشخیص داده میشود که تضعیف شدیدی در عملکرد شناختی فرد نسبت به قبل ایجاد شده باشد، و در حدی است که توانایی فرد در اجرای تکالیف ضروری زندگی دچار مشکل گردد. بنابراین در صورتی که در روند زندگی فرد اختلالی ایجاد نکند، تشخیص اختلال عصبی شناختی خفیف داده میشود.
اختلالات عصبی شناختی | دلیریم ( روان آشفتگی )
افراد در اثر دلیریوم (روان آشفتگی) به طور ناگهانی دچار اختلالاتی در توجه و آگاهی میشوند به شکلی که فرد دچار سردرگمی و تخریب در بیشتر عملکردهای شناختی میشود. این نوسانات در مدتهای کوتاه یعنی از چند ساعت تا چند روز طول میکشد، حائز اهمیت است دلیریوم در اثر یک مشکل جسمانی روی میدهد.
همانطور که ذکر شد دسته بندی که در اینجا آوردیم طبق طبقه بندی نهایی در کتب تخصصی است؛ بیماریهایی مثل دمانس (زوال عقل)، پارکینسون، بیماری هانگتینتون و آلزایمر امروزه نیز به همان صورت و با همین اسامی شناخته میشوند. در تمامی این اختلالات حافظه، توجه، یادگیری، زبان، ادراک و شناخت اجتماعی تحت تأثیر قرار میگیرد. اما تفاوت در شدت و طول مدت بیماری است که میتواند فرد را درگیر خود نماید. نشانهها ممکن است با اسکیزوفرنی مشابه باشد
سایر اختلالات مرتبط با ذهن و عصب
بسیاری از بیماری های جسمی ریشه در ذهن و روان بیمار دارند، ارتباط برخی از آن ها اثبات شده و در مورد برخی دیگر هنوز شواهد کافی وجود ندارد. با این حال توصیه متخصصان در مواجه با بیمارانی که دچار مشکلات شناختی و عصبی هستند، دوری از عوامل استرس زا و انجام برخی تمرینات (مثل آرام سازی، ریلکسیشن و مدیتیشن) هست. در زیر به برخی از بیماری های جسمی که موجب اختلال در شناخت و تصمیم گیری فرد می شوند و یا بالعکس ذهن در بروز این بیماری ها تاثیر داره اشاره کرده ایم.
سندروم روده تحریک پذیر
معده درد عصبی
بیماری ام اس (MS)
آسیب و کارکردهای لوب های مغزی
میگرن | علت و درمان میگرن
درمان اختلالات عصبی شناختی
درمان اختلالات عصبی شناختی بر اساس نشانهها و عوامل ایجاد کننده متفاوت میباشد. اما آنچه که برای تمامی این افراد لازم است استراحت و مراقب پزشکی است. از جمله درمانها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- استراحت مطلق برای کسانی که جراحی شدهاند و گذراندن دوران نقاهت
- استفاده از داروهای ضد درد
- استفاده از آنتی بیوتیکها برای از بین بردن عفونتهای باقی مانده در مغز
- جراحی برای بهبود هر نوع آسیب شدید مغزی
- درمانهای شغلی برای کمک به بازسازی شناختی
- آموزش مهارتهای روزمره
- درمانهای فیزیوتراپی برای بهبود قدرت هماهنگی، تعادل و انعطاف پذیری
آموزش زبان انگلیسی به کودکان به زبان ساده
تا دهه ۱۹۹۰، بسیاری از والدین آمریکایی به دلیل ترس از سردرگمی و گیج شدن کودک، از آموزش زبان دوم خودداری می کردند.
در حقیقت حدود سال ۱۹۹۹، محققان مقالاتی را منتشر کردند که ادعا می کردند آموزش زبان دوم به کودک قبل از تسلط به زبان اول، می تواند منجر به عدم تسلط کافی شود. یعنی کودک به هر دو زبان مهارت کاملی ندارد. افرادی که از این مکتب فکری پیروی می کنند معتقدند که کودکان تا سن تقریباً ۱۱ تا ۱۳ سالگی نباید زبان دومی یاد بگیرند.
با این حال، بیشتر تحقیقات فعلی نشان می دهد که این ترس بی اساس است و شواهد نشان می دهد که اگر بعد از ۱۰ سالگی شروع به یادگیری زبان دوم کنیم، ممکن است هیچگاه نتوانیم کاملاً دو زبانه بشویم. پس بهتر است که فرزند خود را در سنین کم به کلاس های زبان بفرستید.